فرشته های زمینی مامانی

اوایل سال 93 بود که رفته بودین مدرسه بعد از 17 روز تعطیلی معلم ازتون خواسته بود تا یه کارت تبریک سال نو درست کنین شما هم بیکار ننشستین و با کمی کمک من این کارت ها رو درست کردین این کارت ستایش اینم کارت ساجده   ...

گلای ناز مامان مریم   فقط چند روز دیگه مونده تا تولد 8 سالگی شما 23 خرداد 93 روزیه که 8 سال قبل 2 فرشته آسمونی برای زیباتر شدن دنیای من با اجازه خداجون پا تو زمین گذاشتن و با استقبال کلی آدم تودنیا روبرو  شدن و زندگی ما رو رنگی کردن و امید به دلمون بخشیدن الهی خدایا خودت این امید رو تو دل همه ی اونایی که به این امید نیاز دارن بزار مخصوصا خاله سمیه                                     &nbs...

نازدونه های من بالاخره امتحانات شما هم در تاریخ 93/3/4 تموم شد و مدرسه هم تعطیل شده شما هم حسابی دارین استراحت میکنین انشالله به امید خدا 93/3/20 کارنامه هاتون به دستمون میرسه تا به حال چندتا برگه امتحانی که آوردین هر دو عالی بودین خداروشکر الهی پایان نامه دانشگاه رو با چشمای خودم ببینم موفق باشین به امید کارنامه ی درخشانتون     موفق باشین همیشه گلای مامانی ...

93/3/10   ساعت 3 بعدازظهر هوای گرم تابستون دیگه کم کم داره شروع میشه با اینکه هنو تابستون نرسیده اما گرمای هوا بیداد میکنه شنبه 10 خرداد بود که من بعدازظهر جشن ده حموم دعوت بودم شمارو باید میبردم خونه مامان حاجی تو راه رفتن براتون چندتا عکس هم انداختم خیلی بامزه شده بودین گلای خوشگلم دیگه بزرگ شدین آخرین سال پوشیدن این لباس هاست سال بعد دیگه باید پوشش شما تا حدی رعایت بشه اوف مامان فداتون بشه این عکسها :               ...

سلام به عشق های جاودانه خودم    93/2/23 روز پدر بود روز تولد حضرت علی (ع) که تو تقویم ایران روز تعطیل بود صبح روز سه شنبه 93/2/23 بود که دایی جون زنگ زد گفت برا ناهار بریم بیرون ما هم قبول کردیم و به مناسبت همین روز رفتیم بیرون دایی جون هم برامون تدارک ناهار رو دیده بود ما هم با زندایی رفته بودیم لب آب تا کمی بازی کنین حسابی خوش گذشته بود واقعا دست باباحاجی درد نکنه خدا هم اونو هم بابایی هم دایی جون و هم همه ی باباهای دنیارو حفظ کنه و همیشه آرامش رو براشون هدیه بیاره روزتون مبارک همه ی بابا های دنیا خصوصا باباحاجی،بابایی،دایی جون خودمون   دوستتون داریم   اینم عکسایی از اون ر...

سلام عزیزای من 93/2/3     ساعت 18 یه روز از این روزا بود که با هم رفته بودیم خونه خاله مونا خیلی خیلی بهمون خوش گذشته بود آخه خونشون جای خیلی قشنگیه منو شما و خاله و دنیا باهم نزدیک غروب رفته بودیم یه دوری بزنیم و یه کم پیاده روی هم کرده باشیم اینم چندتا عکس از اون روز ...

سلام به رو ماه تنها دلیلای زندگیم 93/1/19       ساعت   18:21 بعد از کلی تاخیر دوباره اومدم تا براتون بنویسم آخه هم خودم فرصت نمیکنم هم فصل امتحانات شما بود و نتونستم بیام ببخشیدم الان اومدم تا از روزی بگم که با خاله مونا و دنیا با هم رفته بودیم بیرون یه روز که اونا اومده بودن خونمون تصمیم گرفتیم شما رو ببریم پارک بازی تا یه کم بازی کنین نزدیک غروب بود که با هم رفتیم خیلی بهتون خوش گذشته بود اینم عکسای اون روز ...